گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی! افزایش خودکنترلی در کودک
اگر کودک شما در صف حوصله اش سر می رود، برایش شعر یا داستان بگویید. از بازی های رومیزی برای تقویت خودکنترلی استفاده کنید. هر وقت از صبر کردن خسته و ناامید شد، حرف هایش را بپذیرید و تأیید کنید.
کودک پرخاشگری دارید؟ زود از کوره در میرود؟ صبر پایینی دارد و نمیتواند احساساتش را مدیریت کند؟ با خودتان میگویید: “بچه هم بچه های قدیم! جیکشان در نمیآمد!” شاید دلیل همه این مسائل ضعیف بودن قدرت خودکنترلی کودکتان باشد. اصلا خودکنترلی یعنی چه؟ آیا میشود آن را ارتقاء داد؟ با یک آزمایش جالب شروع کنیم.
الان مارشمالو را نخور، دو تا بعداً بخور! آزمایشی درباره خودکنترلی!
در قرن بیستم میلادی یک پژوهشگر به نام میشل آزمایشی درباره خودکنترلی انجام داد.
او در یک اتاق به صورت جداگانه کودکان را تنها گذاشت. قبل از اینکه از اتاق بیرون برود یک مارشمالو (شیرینی خوشمزه محبوب بچه ها) را روی میز مقابل کودک گذاشت و از او خواست اگر تا وقتی که بر میگردد مارشمالو را نخورده باشد یک مارشمالو دیگر هم به او هدیه بدهد یعنی به جای یکی دو تا مارشمالو میتوانست داشته باشد و خب قاعدتاً دوتا بهتر از یکی است. تمام رفتارهای کودکان بدون این که اطلاعی داشته باشند با دوربین ضبط میشد. بعد از تنها ماندن آنها، رفتارهای بسیار جالبی گزارش شد.
- بعضی از کودکان با مارشمالو بازی بازی می کردند تا بتوانند جلوی وسوسه خوردنش را بگیرند.
- بعضیها همان ابتدا جلوی چشم پژوهشگر مارشمالو را خوردند.
- بعضیها سعی میکردند با بستن چشمهایشان و نگاه نکردن به خوراکی محبوبشان آن لحظات سخت را بگذرانند.
- اما برای یک عده کار خیلی راحتتر بود. آنها توانستند به راحتی صبر کنند تا به جای یک مارشمالو، دو تا مارشمالو به دست بیاورند.
تا این جای ماجرا خیلی نتیجه گیری خاصی نمیتوان کرد. اما میشل چندین سال بعد وقتی که کودکان آزمایش مارشمالو بزرگ شده بودند، مجدد آنها را پیدا و بررسی کرد که در چه موقعیت شغلی و یا تحصیلی هستند. نتیجه جالبی به دست آمد.
کودکانی که صبورتر بودند و در مقابل وسوسه خوردن مارشمالو مقاومت کردند، از نظر موقعیت تحصیلی و شغلی در سطوح بالاتری قرار داشتند.
به نظر میرسید که این توانایی در موفقیت کودکان در سنین بزرگسالی اثرگذار بود. حتی با بررسی عملکرد مغز این افراد میشود متوجه تفاوتهایی شد.
خب حالا برگردیم سراغ موضوع اصلی! قدرت خودکنترلی!
مهارتی به نام خودکنترلی
قدرت خودکنترلی یک مهارت ساده نیست و مجموعه ای از مهارتهاست که در کنار هم میتواند باعث موفقیت کودک در آینده شود. منظور از این مهارت کنترل یک رفتار، یک احساس، یک هیجان و یا یک فکر خاص است. البته یادتان باشد که این مهارت محدود به سن خاصی نیست. همه ما در هر سن و سالی به این ویژگی نیاز داریم و باید برای تقویتش تلاش کنیم.
تمرین صبوری برای کودک
صبور بودن میتواند یک ویژگی ارثی باشد. خیلی اوقات در بین بچههای اقوام میبینیم که یک کودک بدون هیچ آموزش خاصی صبورتر است و کمتر عصبانی میشود. در این موارد احتمالاً کودک از نظر ژنتیکی توانایی بالایی در این زمینه دارد اما برای کودکی که قدرت خودکنترلی پایینی دارد چطور؟ آیا میشود این مهارت را به او آموزش داد؟ خوشبختانه جواب مثبت است. اما چگونه؟
در اینجا هفت روش علمی را برای تقویت این مهارت بررسی میکنیم.
اول: هدف مهمتر را به کودک یاد دهید
چرا بچهها حاضر میشوند اسباببازیهایشان را با یک دیگر به اشتراک بگذارند؟ چون میدانند برای اینکه بخواهند با دوستانشان بازی کنند باید در آن لحظه اسباببازی هایشان را با هم دیگر استفاده کنند اما در نهایت وقتی که تنها شدند باز هم اسباببازیها برای خودشان است.
کودک باید یاد بگیرد که هدف مهمتر کدام است تا برای رسیدن به آن بتواند نیازهای لحظه ای اش را عقب بیندازد.
وقتی که کودک به تولد دوستش دعوت میشود باید به او توضیح دهیم که تا زمانی که دوستش شمعها را فوت نکرده نباید به کیک دست بزند و قرار نیست همه تکههای کیک سهم او باشد. در واقع هدف مهمتر خوشحال کردن دوستش است که با کمی صبر کردن میتواند هم دوستش را خوشحال کند و هم کیک بخورد.
دوم: از موقعیتهای عادی برای آموزش استفاده کنید
میشود در موقعیتهای عادی مهارت خودکنترلی را به کودک آموزش داد. مثلاً وقتی که برای کودک داستان خوانده میشود از او بخواهیم که در طول گوش دادن به داستان صحبت نکند و یا اگر خواست صحبت کند، اجازه بگیرد. برای آموزش این ویژگی اول باید هدف مهمتر را برایش مشخص کنیم و برای رسیدن به آن هدف راهکار ارائه دهیم.
اگر کودک در صف حوصله اش سر میرود با او یک شعر تمرین کنیم یا یک داستان بگوییم تا او بتواند زمان در صف ایستادن را جذابتر طی کند و کمتر اذیت شود.
سوم: بگذارید کودک بداند که صبور بودن کار سختی است
برای کودک صبر کردن خیلی سخت است. ممکن است به شدت خسته شود، عصبی شود و یا حتی ناامید. ما باید این احساسات را تایید کنیم. او باید بداند که این احساسات طبیعی هستند اما برای هدف مهمتر باید کمی صبر کند.
تصور کنید که هدیه ای برای کودک خود گرفته اید اما باید صبر کند تا وقتی که همه اعضای خانواده آمدند آن را باز کند. ممکن است کودک دائم از شما بپرسد: «میشود نگاهش کنم یا آن را لمس کنم؟» شما بهتر است در اینجا بگویید که میتواند برای چند دقیقه این کار را انجام دهد اما باید بداند که هر چه بیشتر فکرش را درگیر هدیه کند و آن را نگاه کند، صبر کردن برایش سختتر می شود.
چهارم: به کودک حق انتخاب دهید
کودک وقتی که سنش بالاتر میرود کم کم میتواند بین چند گزینه انتخاب درستی داشته باشد و برای رسیدن به آن برنامه ریزی کند اما وقتی سنش کم است باید این انتخاب کردن را تمرین کند. برای این کار به او گزینه بدهید. مثلا بگویید آیا امروز در حیاط می خواهد بازی کند یا در پارک؟ دوست دارد شیر بخورد یا آب؟ و …. این کار باعث میشود که هم قدرت تصمیم گیری کودک بهتر شود و هم اینکه حس کند که در کارهایش حق انتخاب دارد. هر چه سن کودک بالاتر می رود تعداد گزینههای انتخابی را بیشتر کنید. مثلا به او چند اسباببازی را نشان دهید و از او بخواهید بین آنها انتخاب کند که امروز با کدام اسباببازی دوست دارد بازی کند.
پنجم: در قالب بازی آموزش دهید
اینکه میگوییم صبوری را به کودک آموزش دهید به این معنا نیست که مثل یک دستورالعمل به او دائم تذکر دهیم. در واقع باید به صورت غیر مستقیم این آموزشها را یاد بگیرد و تمرین و تکرار کند. یکی از روشهای جذاب برای آموزش استفاده از بازیهای مناسب است. حالا چرا بازی؟ در هر بازی ما باید بعضی رفتارهایمان را مهار میکنیم تا به یک هدف مهمتر که همان برنده شدن است دست پیدا کنیم. با این تعریف هر نوع بازی که از کودک میخواهد تا رفتار خاصی را کنترل کند میتواند یک تمرین مناسب باشد. مثال خوبی برای این کار بازی مجسمه است. در این بازی از کودک میخواهیم که شروع به حرکت کردن کند و هم زمان یک آهنگ پخش میشود. وقتی که آهنگ قطع شد کودک باید در هر حالتی که بوده مانند یک مجسمه بایستد. این بازی خیلی برای خودمدیریتی کودک مناسب است. بازیهای رومیزی هم مثال مناسبی هستند چرا که ماهیت این بازیها نوبتی بودن آنهاست و کودک یاد میگیرد که نوبت خود را رعایت و به ترتیب بازی کن
د.
ششم: این یک مهارت یک شبه نیست
مهارت خودکنترلی چیزی نیست که یک شبه به دست بیاید و بعد از اینکه به آن دست یافتیم آن را رها کنیم. مغز از سه سالگی شروع به تقویت این مهارت میکند و تا پنج سالگی این فرآیند بسیار سریع ادامه مییابد، در هفت سالگی به بلوغ و پختگی بیشتر میرسد و تا بزرگسالی هم چنان ادامه دارد و روند آن متوقف نمیشود. پس نمیتوان انتظار داشت که صرفاً یک مدت کوتاه این مهارت را آموزش دهیم و بعد آن را رها کنیم. همیشه و همیشه باید در حال یادگیری و تمرین پیوسته باشیم.
هفتم: به کودک یاد دهید گاهی خود را رها کند
در قسمتی از آهنگ معروف انیمیشن frozen از عبارت “رهایش کن” استفاده میکند. همه ما باید به این عبارت در زندگی روزمره خود توجه کنیم. در حقیقت نباید فراموش کنیم در عین حال که سعی میکنیم این مهارت را به کودک آموزش دهیم به او اجازه دهیم رها و آزاد باشد. کنترل بیش از حد نیز میتواند آسیب زننده باشد. بیایید به آزمایش مارشمالو برگردیم. وقتی که پژوهشگر مجدد به اتاق برمیگردد و یک مارشمالو دیگر به کودک میدهد کودک رها از همه قوانین دو تا مارشمالو رو هم زمان در دهانش میگذارد و طعم شیرین صبر کردن را میچشد. در این لحظه کاملاً رها و آزاد است و از همه قوانین و قید و بندها جداست.
پایان سخن
در عین حال که خودکنترلی یک ویژگی بسیار مهم است و باید همه کودکان آن را یاد بگیرند تا بتوانند در آینده موفق باشند، نباید فراموش کنیم که کنترل بیش از حد باعث بروز اضطراب در کودک میشود. پس در هیچ کاری نباید زیاده روی کرد.
بیشتر بخوانید: